چالش های جوانگرایی!
جوانگرایی، امروز یک ضرورت حتمی و فوری است، نه یک توصیه ی مفید. زمانی از فواید جوانگرایی برای مدیریت کشور میگفتیم و اینکه اگر جوان تر ها سر کار بیایند، فلان اتفاقات خوب و مبارک خواهد افتاد و الخ… . اما اینک باید فریاد بزنیم: آقایان کرسی ها را رها کنید، و عرصه را باز بگذارید، که اگر جوان ترها نیایند، و میدان داری نکنند، وضع کشور روز به روز آشفته تر خواهد شد.
بیهق اندیشه:سعید شم آبادی:قرار بود به توصیه ی دوستان، چند سطری درباره ی جوانگرایی و میدان دادن به جوانان بنویسم. هر چه فکر کردم، دیدم سالهاست که گفته ها را گفته و شنیده ها را نیز شنیده اند. اما بقول معروف کو گوش شنوا؟!
جوانگرایی، امروز یک ضرورت حتمی و فوری است، نه یک توصیه ی مفید. زمانی از فواید جوانگرایی برای مدیریت کشور میگفتیم و اینکه اگر جوان تر ها سر کار بیایند، فلان اتفاقات خوب و مبارک خواهد افتاد و الخ… . اما اینک باید فریاد بزنیم: آقایان کرسی ها را رها کنید، و عرصه را باز بگذارید، که اگر جوان ترها نیایند، و میدان داری نکنند، وضع کشور روز به روز آشفته تر خواهد شد.
براستی چرا سالها سخن گفتن و توصیه کردن از جوانگرایی ثمره ی آنچنانی در بر نداشته است؟! در این فرصت کوتاه، ۴ دلیل مهم که کمتر بدان توجه شده است را گذرا مورد تأمل قرار داده ایم:
۱. کلیشه کردن/شدن: منظور ما از کلیشه در اینجا، تکرار مکرر یک مفهوم به قصد عادی سازی آن است. بگونه ای که در اثر این تکرار، از اهمیت و حساسیت آن کاسته شود. عده ای ناخواسته و عده ای خواسته(و به عمد) جوانگرایی را تبدیل به کلیشه کرده اند.
۲٫ غریزه ی بقاء در قدرت: در میان غرایز گوناگون و سرشار آدمی، غریزه ی بقاء قویترین آنهاست. اما در میان اهالی قدرت گویا این غریزه بسیار سرسخت تر و لجوج تر است. صاحبان قدرت حتی در حلقه ی بسته ی خود نیز میان یکدیگر نزاع جدی دارند. با این اوصاف طبیعی است که افراد خارج از این حلقه و بخصوص جوانترها را به قلمرو و حریم ممنوعه ی خود راه ندهند!
۳٫ دوگانه های موهوم و مبهم: عده ای همواره برای توجیه میدان ندادن به جوانان، دوگانه های موهومی من جمله تجربه و جوانی را برجسته کرده اند. اما مگر جوانی بمعنای خامی است که تجربه در مقابلش قرار گیرد؟! یا اینکه پیر بودن الزاما بمعنای تجربه است؟! مگر کَمَند مدیران پیر و با سابقه ای که در طول دوران متمادی خدمت، جز کوله باری از تجارب ناموفق و شکست خورده، هیچ کارنامه ی قابل ارائه ی دیگری ندارند؟! در مقابل جوانان بیشماری هستند که با وجود سوابق اندک، انبوهی از تجارب موفق و کارنامه ی درخشان از خود بجای گذاشته اند!
۴٫جوانان رانتی(آقازاده ها و کیف کِش ها): وقتی سخن از نیروی جوانی به میان می آید، مرادمان جوانِ کاربلدِ پاک دستِ پرتوان است، نه هر فردی که به لحاظ سن و سال عنوان جوانی را یدک میکشد. کم نیستند فرصت طلبانی که با چنگ زدن به دامان صاحبان قدرت و سیاست، بدون هیچ شایستگی و صلاحیت، رَه صد ساله را یک شبه پیموده اند. حال این افراد یا از بستگان و وابستگان به صاحبان قدرتند(آقازاده ها)، یا از متوسلین به این طبقه(کیف کِش ها)! این بار جوانان -ناشایست- هستند، که تیشه به ریشه ی جوانگرایی زده و چهره ی آنرا لکه دار نموده اند!/نشریه ملک بیداری